صفحات

۱۳۹۹ خرداد ۱۵, پنجشنبه

هرگز معلوم نشد "توده ای ها چرا خیانت می کردند؟" !



از 06:07 تا 09:05

بهرام مشیری: اما "صفویان" که سقوط کردند و محمود و اشرف افغان [که] آمدند، اینها نشستند با عثمانی ها ایران را تقسیم کردند. نشستند و گفتند و برخاستند، [حکیم فردوسی] گفت "بزرگان همه مجلس آراستند ،،، نشستند و گفتند [و برخاستند]"(۱). ایران رو تقسیم کردند بین خودشون و عثمانی ها و وارد شدند. کسی هم نبود، تا اینکه شمشیر نادری برق اش از خراسان پیدا شد، همه گریختند!. در مقابل "نادرشاه افشار" عرض می کنم همه زانو زدند در واقع. و ما این مرد رو به وجه ی که باید، از ش در واقع تجلیل نشده است، از نادرشاه، به خاطر چند جنایتی که آخر عمر کرد، این چهار سال. ای کاش به تیر "نیک قدم" کشته شده بود نادرشاه! در جنگل های مازندران، و نام نیکی از او به عنوان سردار و یک ژنرال در حد جهانی از او بر تاریخ می ماند. اما تا می گوییم نادر شاه، چسبیده به نادر شاه، ایــــن همه فتوحات عظیم کرده، کور کردن رضاقلی میرزا رو ما می دانیم و نفی اش می کنیم. به خصوص این توده ای، برادران "توده ای" عزیزمان! که آمدند، که خدا عمرشان بدهد، و شروع کردند به تحقیر تاریخ و تخریب تاریخ این مملکت. این افتخارات ما که "انوشیروان" بود و "نادر" بود و "کوروش" بود و "شاهنامه" بود و همه ی اینها رو خوار کردند پیش یکی دو نسل. وقتی شما می گفتید شاهنامه، می گفت "برو بابا" ! "این بابا هم فئودال بوده، چیزِ، منافع طبقاتی ش". از این سخنان لاطائل و سخنان بی مزه و خنک، اینها رایج کرده بودند. خب نفی کار آسونی ست آقا. نفی کردن یک چیزی کاری نداره که. آن چه درد و رنج می بَره، علم و معرفت است که نیازمند در واقع مطالعات دقیق است و مقایسه های کتاب ها است و فرو رفتن در حقایق امور است، این نفی کردن که کاری نداره!. اینها کلیشه بازی رو راه انداخته بودند، با بیست و چهار-پنچ لغت، همه ی جهان رو تعبیر می کردند! این برادران توده ای مون.
و هدف تان چیست؟
"آقا هدف ما این است که ایران رو بدیم به، تحویل روس ها بدیم"
خُب حالا برای چـــــــــــــی؟!!
معلوم نبود!. معلوم نبود چرا یک عده ای بیایند مملکت رو تحویل بیگانه بدهند، هیچ مزدی هم نگیرند!. لااقل می گفتند آقا، آقای "استالین" گفته نفری پونزده میلیون دلار به ما میده!. استالین گفته بود آقا، ایران که به دست ما افتاد و تمام جهان رو ما گرفتیم، و انقلاب کارگری، پرولتاریا به قدرت رسید و سعادت در جهان برقرار شد، شما هم به سهم تون رسیدین خب!، دیگه به سعادت میرسین، چی می خواین از ما؟!.
این هم داستان این ها بود.

(۱) پی مصلحت مجلس آراستند ،،، نشستند و گفتند و برخاستند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.